احب العباد الي الله الاتقياء الاخفياء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند.
- دوشنبه ۱۰ آذر ۹۹ | ۱۱:۱۰
- ۲۱ بازديد
- ۰ نظر
احب العباد الي الله الاتقياء الاخفياء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند.
اتق دعوة المظلوم فإنما يسال الله حقه وان الله لن يضيع لذي حق حقه
از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق رااز حق دار دريغ نميدارد.
يكي از مهمترين علل موفقيت در اداره جامعه، آشنايي با مشكلات و گرفتاري هاي طبقات محروم اجتماع است،پيامبران الهي عموما و پيامبراسلام خصوصا از چنين خصلت والايي برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مي دانستند و هيچگونه امتياز و تفوقي بر خويشتن نسبت به ساير اقشار جامعه قائل نبودند . پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي فرمود: "انما انا بشر مثلكم؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم."
در آيه ديگري خداوند متعال مي فرمايد: «لقد جاءكم رسول من انفسكم؛ پيامبري از خود شما برايتان آمده است.»
افزون بر مردمي بودن، آشنايي و آگاهي و لمس واقعيتهاي پنهان جامعه از خصلت هاي بارز آن حضرت بود.
بايد دانست رسيدن به مقام نبوت اوصاف برجسته اي مي طلبد كه يكي از آنها مردمي بودن و آشنايي با حقوق محرومان است. كسي كه مي خواهد نداي دين را جاودانه سازد و اطراف جهان برساند و تبليغ كند لازم است كه خود با ريشه هاي ناعدالتي و فقر و محروميت از نزديك تماس داشته باشد تا در بلنداي تاريخ بتواند نداي عدالت خواهي و محروميت زدايي را به گوش جهانيان برساند.
قرآن با يادآوري دوران مشقت بار و سخت زندگي پيامبر اكرم (ص) به آن حضرت سفارش مي كند كه: "فاما اليتيم فلا تقهر واما السائل فلا تنهر؛ يتيم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران."
پيامبر اكرم (ص) در هنگام هجرت به مدينه نيز در مقابل فريادهاي دعوت ده ها نفر از اهالي مدينه، در زميني كه به يتيمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همان جا متمركز نمود كه بعد ها به مسجدالنبي و مركز حكومت اسلامي تبديل شد و تصميمات مهم جهان اسلام در همان جا اتخاذ شد.
از منظر قرآن كريم يكي از شاخصه هاي مهم ويژگي پيامبر اكرم (ص)، اخلاق زيبا و برخورد شفقت آميز با ديگران بود.
آن بزرگوار با داشتن اين خصلت ستودني توانست در طول 23 سال، دل هاي بسياري را به خود شيفته كرده و به صراط مستقيم هدايت نمايد، در حالي كه هيچ قدرت بشري توان چنين كار شگفتي را نداشت.
خداوند متعال اين عامل اساسي را چنين شرح مي دهد: "فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك؛ به بركت رحمت الهي در برخورد با مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده مي شدند."
اساسا بيانات ايشان اين موضوع متجلي است كه فلسفه بعثت براي تكميل مكارم اخلاق و اخلاقي زيستن است و مي فرمود: "انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ همانا من براي به سامان رساندن فضائل اخلاقي مبعوث شده ام."
ابراز محبت و مهرورزي آن حضرت نه تنها شامل دوستداران ايشان و اهل ايمان مي شود، بلكه مخالفين آن بزرگوار نيز از اخلاق نرم و شفقت آميز آن گرامي بهره مند بودند و اين سبب جذب آنان به سوي اسلام مي گرديد.
به همين دليل خداوند متعال پيامبر اكرم اش را تحسين كرده و فرمود: "وانك لعلي خلق عظيم؛ و يقينا تو داراي اخلاق عظيم و برجسته اي هستي".
قرآن كريم، موضع مسيحيان را نرم و ملايم توصيف مي كند، در حالي كه موضع مشركان و يهود نسبت به مسلمانان خشن بود: «يهود و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان، و مسيحيان را مهربان ترين آنها مي يابي. اين به خاطر اين است كه در ميان مسيحيان، كشيشان و راهب هايي است، و در برابر حق كبر نميورزند. وقتي آنچه را كه بر پيامبر نازل گرديده بشنوند، مي بيني كه اشك (شوق) مي ريزند، به خاطر حقي كه شناخته اند، مي گويند: خدايا ما را با شاهدان و گواهان بنويسيد.» (مائده: 82ـ83)
مسيحيان جزيرة العرب و مناطق ديگر، مثل شام، شيفته اسلام شدند و آن را از صميم دل پذيرفتند و آنهايي كه همچنان مسيحي باقي ماندند هيچ گاه از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان به تغيير عقيده و پذيرش آيين اسلام مجبور نشدند. همزيستي مسالمت آميز مسلمانان و مسيحيان به نحو بسيار بارز و آشكار بود. لحن خطاب قرآن و نامه هاي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) با مخاطبان مسيحي همراه با عطوفت و ملايمت بود. تعاليم حضرت مسيح(عليه السلام) در دعوت ياران خود به محبّت و بردباري تأثير فراواني در برخورد مسيحيان برجاي گذاشته بود. مسيحيان حبشه عدّه اي از مسلمانان را پناه دادند و از آنان در مقابل آزار و اذيّت كفّار قريش حمايت نمودند. وقتي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) گروه مهاجران نخستين را به حبشه گسيل مي داشتند از نجاشي به نيكي ياد كردند و فرمودند:
«ولو خرجتم الي ارض الحبشه فأنّ بها ملكاً لايظلم عنده احد و هي ارض صدق حتّي يجعل الّله لكم فرجاً ممّا انتم فيه»; اگر به سرزمين حبشه سفر كنيد در آنجا زمامداري وجود دارد كه نزد او كسي ستم نمي كند و آنجا خاك درستي و پاكي است و شما مي توانيد در آنجا به سر بريد تا خدا براي شما فرجي پيش آورد.
در نامه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به سران مسيحي، از جمله نجاشي، از حضرت مسيح(عليه السلام) و مادرش حضرت مريم(عليها السلام)به نيكي ياد شده است. پيامبر(صلي الله عليه وآله)در آخر نامه به عنوان خيرخواهي نسبت به او تأكيد مي كنند:
«وانّي ادعوك الي الّله عزّ و جلّ و قد بلغت و نصحت فاقبلوا نصحي; والسّلام علي من اتّبع الهدي»;همانا من تو را به سوي خداي بزرگ مي خوانم و من ابلاغ رسالت نموده و تو را نصيحت كردم، پس اندرز مرا بپذير; درود بر پيروان هدايت باد.
قبايل و دسته هاي مسيحيان در زمان حيات پيامبر(صلي الله عليه وآله) و پس از آن، پيوسته از حمايت آن حضرت و مسلمانان برخوردار بودند و مسلمانان بر اساس پيمان صلح كه با مسيحيان بسته بودند از منافع و حقوق آنان حمايت مي نمودند. تنها در زمان خليفه دوم، عمر، در سرزمين هاي اسلامي بجز زنان، اطفال و پيرمردان مسيحي، تعداد پانصد هزار نفر مسيحي زندگي مي كردند و در مصر، پانزده ميليون مسيحي در كمال آرامش و امنيت تحت حكومت مسلمانان بودند. پس از آنكه مسيحيان نجران از مباهله با پيامبر(صلي الله عليه وآله)به دليل عظمت شأن و مقام رسول اكرم و همراهانش(عليهم السلام) مأيوس شدند و گفتند كه محمّد و فرزندانش و علي(عليه السلام) شخصيت هاي وارسته اي هستند، صلح نامه اي با پيامبر(صلي الله عليه وآله)امضا كردند. طبق اين صلح نامه، در برابر پرداخت ماليات و خراج، مسيحيان نجران در انجام دستورات آيين خود از آزادي برخوردار بودند. در فرازي از اين صلح نامه آمده است:
«... و لنجران و حاشيتها جوار الّله و ذمة محّد النبي رسول اللّه علي اموالهم، و انفسهم، وملتهم، و غائبهم ، و شاهدهم، و عشيرتهم، و بيعهم و كل ماتحت ايديهم من قليل او كثير، لايغير اسقف من اسقفيته، ولا براهب من رهبانيته، و لاكاهن من كهانته...»; مردم مسيحي نجران و حاشيه آن در سايه خداوند و ذمّه محمّد رسول خدا مي باشند به اينكه دارايي، جان، دين، افراد غايب و حاضر، خانواده آنان و تجارت و آنچه از كم يا زياد در اختيار دارند، همه محفوظ و در امان است; هيچ اسقف يا راهب يا كاهني از آنان، از مقام خود عزل نمي شود و به آنان اهانتي نخواهد شد.
بر اساس اين صلح نامه، روشن مي شود كه حكومت اسلامي مانند قدرت هاي زورگو نمي باشد كه از ضعف و بيچارگي طرف مقابل سوء استفاده نمايد، بلكه در تمام لحظات روح مسالمت آميز، دادگري و اصول انساني را در نظر مي گيرد.
از مطالعه تاريخ چنين برمي آيد كه برقراري روابط مبتني بر مصلحت با بيگانگان امري بود كه پيامبر گرامي اسلام در روابط بين الملل از آن بهره مي گرفت; چه اينكه اولا، اسلام آيين فطرت است و هرگز با نيازمندي هاي طبيعي بشر سر ناسازگاري ندارد; و ثانياً، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) به اين نكته توجّه داشت كه با ايجاد جوّ دوستي و روابط مسالمت آميز مي توان با مخالفان عقيدتي به گفتوگو و جدال احسن پرداخت. يكي از ابعاد گسترده قرآن موضوع احتجاج با كافران، مشركان و اهل كتاب است. برخي از اين احتجاج ها مربوط به پيامبران پيشين است كه با مردمان عصر خود انجام داده اند و برخي ديگر مربوط به پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)با مشركان مكّه و اهل كتاب يثرب و حومه آن.
در سيره پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) تعداد زيادي از پيمان هاي صلح و همكاري ديده مي شود كه بررسي كامل آنها، نياز به تدوين چندين كتاب دارد. در اينجا تنها به ذكر چند نمونه بسنده مي شود:
الف. پيمان يا منشور مدينه: اين پيمان اوّلين قرارداد بين المللي در اسلام، و مهم ترين و جامع ترين پيماني است كه به وسيله پيامبر(صلي الله عليه وآله)، بين مسلمانان، مشركان و يهود منعقد شده است. بر اساس اين پيمان، رابطه بين مسلمانان ـ اعم از مهاجر و انصار ـ و رابطه ميان مسلمانان و يهود و همچنين رابطه ميان مسلمانان و مشركان و وظايف هر دسته مشخص گرديد. هدف اساسي اين پيمان حفظ امنيت و همزيستي مسالمت آميز همه جوامع گوناگوني است كه در مدينه مي زيسته اند. در اينجا براي جلوگيري از اطاله كلام به نقل ترجمه جمع بندي كه در كتاب مكاتيب الرسول پس از نقل اصل پيمان ذكر شده، اكتفا مي نماييم:
حقوق متقابل مسلمانان با يكديگر در منشور مدينه:
مواد صلح مسلمانان با يهوديان:
حقوق ساكنان منطقه (اعم از مسلمان، يهودي و مشرك):
ماده مخصوص مشركان در پيمان: مشركان مدينه حق ندارند قريش را، مالي يا جاني پناه دهند.
ب. صلح حديبيه (پيمان صلح پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)با مشركان مكّه): پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)براي انجام مسافرتي صلح جويانه و مسالمت آميز كارواني هزار و هشتصد نفري را براي حج آماده نمود و براي اين منظور از قبايل عرب، حتي مشركان، دعوت به عمل آورد تا بدين وسيله، هم تبليغي از اسلام شده باشد و هم چهره واقعي قريش كه خود را پرده دار كعبه و مناديان امنيت و صلح مي دانستند، برملا گردد. كاروان در منطقه «حديبيه» با لشكر مسلّح دشمن مواجه شد; كاروان پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) با حال احرام و آماده عبادت، و لشكر قريش با لباس رزم و آماده خون ريزي. پيامبر(صلي الله عليه وآله) رسماً تصميم خود را بر حج خانه خدا در ميان مسلمانان اعلام نمود و اين تصميم را به وسيله پيك هايي به مشركان قريش نيز ابلاغ كرد. از آن رو كه نبرد با حاجيان، عملي بسيار زشت و برخلاف سنّت هاي ديرين عرب بود، بخصوص از جانب مكّيان كه هميشه به ميزباني حجاج ار هر طايفه و قشري افتخار مي كردند، در تصميم به جنگ با مسلمانان مردود شدند و در نهايت، پيمان نامه «صلح حديبيه» ميان قريش و رسول خدا(صلي الله عليه وآله)منعقد گرديد. به موجب اين پيمان، مقرّر شد روابط حسنه بين قريش و مسلمانان برقرار شود.
مفاد صلح حديبيه:
ج. پيمان ميان پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و رئيس مسيحيان ايلا: متن اين پيام به قرار زير است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم. اين تضميني است از طرف خدا و محمّد پيامبر خدا به يوحنا من رعبه و مردم ايلا. به موجب اين پيمان، كشتي ها و وسايل نقليه، در خشكي و دريا، در تحت حمايت و امان خدا و محمّد پيامبر خدا هستند، و تمام كساني كه همراهشان هستند، چه از شام و چه از يمن، در امان هستند. افرادي كه موجب بروز حادثه گردند، اموالشان هرگز مايه نجات آنها نخواهد بود و هرگاه در اسارت قرار بگيرند، به تملك در مي آيند. بر مردم ايلا حرام است كه مانع آب شوند و يا سدّ طريق نمايند.
پيمان ميان پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و مسيحيان سرزمين سينا: اين پيمان به شرح ذيل بود:
بسم اللّه الرحمن الرحيم. اين مكتوبي است كه محمّدبن عبداللّه كه بشير و نذير و نسبت به وديعه الهي امين جمله خلايق است، آن را نوشته است تا حجّت و بهانه اي پس از پيامبران بر خدا باقي نماند و خداوند عزيز و حكيم است.
آن را براي كساني نوشته است كه پيرو آيين وي هستند، تا پيماني باشد با گروهي كه در مشرق و مغرب زمين، بر دين نصرانيت هستند، نسبت به آنهايي كه دور هستند يا نزديك، عرب يا عجم آنها، آنان كه شناخته مي شوند و آنان كه شناخته نمي شوند. اين مكتوبي است كه بر طبق آن، با آن پيمان بسته است; هر كس با مواد آن مخالفت ورزد نسبت به وي و ساير مسلمانان متجاوز شناخته خواهد شد. چنين كسي به عهد خدا پشت پا زده و در پيمان خود درستكار و خاضع نبوده و نسبت به دين خود استهزا نموده است و مستحق لعنت خواهد بود، چه سلطان باشد يا از ساير مسلمانان مؤمن عادي.
هر كجا راهبي يا سياحي دور هم جمع بوده و در كوه و يا بيابان و ياجاي آباد و يا هموار و يا كنيسه و معبدي به سر مي برند، ما پشت سر آنان حافظ و پاسدار آنان هستيم و من با جان خود و ياران و انصار ملّت خود از جانشان و از اموال آنها دفاع مي كنم; زيرا آنان جزء رعيّت من و هم پيمان و متّحد من مي باشند.
آنان بجز آنچه كه به رضايت خاطر، به عنوان خراج و جزيه مي دهند، به هيچ نحو مسئول، و به پرداخت چيزي مجبور نخواهند بود.
قضات، رهبانان، خلوت گزينان و سياحان آنان مورد تعرض قرار نگرفته و هيچ كنيسه و كليسايي ويران نخواهد شد و نبايد چيزي از مايملك آنان داخل خانه مسلمانان گردد. قضات و رهبانان از خراج معافند و همچنين آنان كه به عبادت اشتغال ورزيده اند.از ثروتمندان و ارباب تجارت بيش از حد معيّن شده نبايد خراج گرفته شود. هيچ كدام از آنان براي جنگ و حمل سلاح مجبور نخواهند شد، بلكه مسلمانان بايد از آنان دفاع كرده و با آنان، بنا به پيروي از آيه كريمه (وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ)(عنكبوت: 46) به نيكوترين روش گفتوگو بحث نمايند. آنان در محيط امن و آكنده از مهرباني زندگي مي كنند. هر كجا كه باشند و در هر مكاني منزل گزينند، از بروز چيزهايي كه موجب رنج و ناراحتي آنان باشد، جلوگيري مي شود.
سيره پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) بر انكار مليّت ها و عدم استقلال داخلي آنان استوار نبوده است و با وجود جهاني بودن آيين اسلام، موجوديت قبايل، ملّت ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامي و چه خارج از آن محفوظ بوده است.
يكي از دلايل سيره مزبور، نامه هايي است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)براي گروهي از سران و زمام داران نوشت و از اين طريق موجوديت آنان را به رسميّت شناخت. دليل ديگر، پيمان نامه هاي بسياري است كه در دوران حكومت پيامبر(صلي الله عليه وآله)و بعد از وفات آن حضرت با ملّت هاي مختلف امضا شده است. در تمامي موارد، تا هنگامي كه ملّت هاي غير مسلمان به پيمان خود وفادار بوده اند، دولت اسلامي نيز پيمان صلح را نقض نمي كرده است; زيرا نقص پيمان از ديدگاه اسلام، گناهي بزرگ و غيرقابل گذشت است.
در انديشه سياسي اسلام، صلح و همزيستي به عنوان اساسي ترين اصل در مناسبات بين المللي منظور گرديده و به همين دليل در حقوق اسلامي بهره برداري از فرصت هاي مناسب براي تحكيم و برقراري شرايط و پيمان هاي صلح در روابط خارجي جامعه اسلامي پيش بيني شده است.
يكي از محققان در اين باره مي نويسد:
اسلام براي تحقق بخشيدن و گسترش حالت صلح در ميان ملت ها و جلوگيري از بروز روابط خصمانه و درگيري هاي خونين، نه تنها براي قراردادها و معاهدات بين المللي ارزش حقوقي فوق العاده قايل شده است، بلكه اصولا ملت ها و گروه هاي ديگر را نيز براي انعقاد پيمان هاي صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامي توصيه نموده است كه در اين زمينه همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششي براي برقراري و تحكيم مباني و شرايط و نيز گسترش آن در جامعه بشري دريغ ننمايند، و از امكانات خويش براي تحقّق بخشيدن به اين آرمان اسلامي و انساني استفاده نمايند، و در بسياري از موارد، اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزامي رسيده و عقد قراردادهاي صلح از وظايف دولت هاي مسئول و صلاحيتدار اسلامي به شمار رفته است، و اين وظيفه در مواردي كه تمايلي از طرف دول و گروه هاي غير مسلمان نسبت به عقد قراردادهاي صلح احساس مي شود، تأكيد بيشتري مي يابد.
رسالت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)، يك رسالت جهاني و براي همه مردم دنياست. پيامبر(صلي الله عليه وآله) از همان روزهاي اوّل بعثت اعلام كرده بود كه به زودي رسالت در همه جا گسترده خواهد شد و گنج هاي قيصر و كسرا به زير سلطه اسلام درخواهد آمد.
هنگامي كه اسلام در سرزمين حجاز به اندازه كافي نفوذ كرد، پيامبر(صلي الله عليه وآله)، نامه هاي متعددي براي زمام داران بزرگ آن عصر فرستاد
سيره از نظر لغت به معناي سنّت، روش، مذهب، هيأت، حالت، و طريقه مي باشد و در اين اصطلاح عبارت است از نوع و سبك رفتار.
مورّخاني كه در احوال پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) كتاب نوشتند، عنوان تاريخ خود را «سيره النبي» گذاشتند; و شايد نخستين رشته تاريخي كه مورد توجّه و نظر مسلمانان قرار گرفت همين «علم السيره» باشد.
قرآن كريم، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را يك اسوه حسنه معرفي مي كند: (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً) (احزاب: 21); به تحقيق رسول خدا براي شما نمونه نيكي است، براي هر كس كه اميد به خدا و روز جزا دارد و بسيار ياد خدا مي كند.
از نظر اسلام، پيامبر(صلي الله عليه وآله) نمونه اي براي پيروي عملي مي باشد; نمونه اي كه روش هاي عملي او در كليه شئون فردي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و روابط بين الملل قابل دست يابي و پيروي براي مسلمانان است و به دليل آنكه اسلام آخرين دين الهي است، لازم است نمونه اي تمام عيار و قابل پيروي براي همه زمان ها، در تمام شرايط داشته باشد.
مسئله رفق و مدارا كه در سيره اجتماعي پيامبر(صلي الله عليه وآله) چه در بعد داخلي و چه در بعد بين الملل، اهميّت بسياري داشت، موجب اصلاح جامعه، روابط و مناسبات اجتماعي بود; چرا كه در غير اين صورت زمينه اي براي هدايت و تبليغ رسالت به وجود نمي آمد. خداي متعال خوش خويي و مداراي پيامبر(صلي الله عليه وآله)را اين گونه تمجيد مي نمايد: (فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ)(آل عمران: 159); به بركت رحمت الهي، در برابر مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده مي شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب... .
رفق و رحمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آن قدر فراگير بود كه آن حضرت حتي با دشمنان ديرينه خود، از جمله مشركان قريش، از سر گذشت برخورد كرد. در روز فتح مسالمت آميز و بدون خون ريزي مكّه، شخصي اين جمله را تكرار مي كرد: «اليوم يوم الملحمه، اليوم تستحل الحرمة» (امروز روز كشتار، جنگ و انتقام است، امروز روز شكسته شدن حرمت هاست)، اما پيامبر رحمت فرمودند: «اليوم يوم المرحمة»; امروز روز رحمت و مهرباني است. بدين سان، آن حضرت جلوي هرگونه خشونت و تندي را در مقابل مخالفان اسلام گرفت. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مقابل چشم هاي نگران مشركان قريش فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء»;برويد كه همه شما آزاديد.
خداوند، رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) را رحمتي فراگير معرفي كرده كه رحمتش شامل همه انسان ها اعم از مسلمان و غيرمسلمان مي شود: (وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ) (انبياء: 107); ما تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.
آن حضرت در حفظ منافع و تأمين سعادت اين جهاني و آن جهاني همگان حريص است. خداي رحمان در بيان شدّت شفقت و مهرباني آن بزرگوار بر تمام بشر مي فرمايد: (لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ) (شعراء: 3); گويي مي خواهي جان خود را از شدّت اندوه از دست بدهد به خاطر اينكه ايمان نمي آورند.
مشاهده مي شود كه تأسف و دلسوزي و غم خواري رسول خدا(صلي الله عليه وآله)نسبت به كفّار و منكران حق، و علاقه مندي آن حضرت به سعادت و نجات بندگان تا چه حد كار را بر وي تنگ كرده كه خداي تعالي از او دلجويي كرده است تا مبادا از شدّت اندوه و اهتمام به حال آنها، قالب تهي كند; زيرا آن حضرت همه آدميان را، بدون استثنا همچون فرزندان دلبند و پاره تن خود مي دانست و خير و هدايتشان را مي خواست و چون آنان را در مسير گمراهي و هلاكت مي ديد، سخت اندوهگين مي شد، همان گونه كه پدري مهربان از هلاكت و تباهي فرزندانش دچار اندوه مي شود.
پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله) خود را مظهر تام رحمت و محبت الهي معرفي مي نمايد: «انما بعثت رحمة»;من به عنوان رحمتي (فراگير) برانگيخته شده ام.
سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) سيره تربيت عملي انسان است و اين تربيت برترين و كامل ترين جلوه اش، در رفتار ائمه هدي(عليهم السلام)كه غير قابل تفكيك از سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي باشد، تجلّي پيدا كرده است. بنابراين، در اين مبحث علاوه بر سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله)، به سيره امامان معصوم(عليهم السلام) نسبت به پيروان اهل كتاب نيز اشاره مي شود