- چهارشنبه ۲۶ آذر ۹۹ | ۰۹:۱۱
- ۳۵ بازديد
- ۰ نظر
« أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَدًا؟ قيلَ بَلي يا رَسُولَ اللّهِ.
فَقالَ:أَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ.»:
آيا كسي را كه فرداي قيامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفي نكنم؟ گفتند:آري، اي پيامبر خدا.
فرمود:كسي كه متين، خونگرم، نرمخو و آسانگير باشد.
« أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفيعُ لَهُمْ يَوْمَ القِيمَةِ:
1ـ مُعينُ أَهْلِ بَيْتي.
2ـ وَ الْقاضي لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ.
3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ.
4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِيَدِهِ.»:
چهار دسته اند كه من، روز قيامت، شفيع آنها هستم:1ـ ياري دهنده اهل بيتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بيتم به هنگام اضطرار و ناچاري،3ـ دوستدار اهل بيتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع كننده از اهل بيتم با دست و عمل.
احب العباد الي الله الاتقياء الاخفياء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند.
اتق دعوة المظلوم فإنما يسال الله حقه وان الله لن يضيع لذي حق حقه
از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق رااز حق دار دريغ نميدارد.
يكي از مهمترين علل موفقيت در اداره جامعه، آشنايي با مشكلات و گرفتاري هاي طبقات محروم اجتماع است،پيامبران الهي عموما و پيامبراسلام خصوصا از چنين خصلت والايي برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مي دانستند و هيچگونه امتياز و تفوقي بر خويشتن نسبت به ساير اقشار جامعه قائل نبودند . پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي فرمود: "انما انا بشر مثلكم؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم."
در آيه ديگري خداوند متعال مي فرمايد: «لقد جاءكم رسول من انفسكم؛ پيامبري از خود شما برايتان آمده است.»
افزون بر مردمي بودن، آشنايي و آگاهي و لمس واقعيتهاي پنهان جامعه از خصلت هاي بارز آن حضرت بود.
بايد دانست رسيدن به مقام نبوت اوصاف برجسته اي مي طلبد كه يكي از آنها مردمي بودن و آشنايي با حقوق محرومان است. كسي كه مي خواهد نداي دين را جاودانه سازد و اطراف جهان برساند و تبليغ كند لازم است كه خود با ريشه هاي ناعدالتي و فقر و محروميت از نزديك تماس داشته باشد تا در بلنداي تاريخ بتواند نداي عدالت خواهي و محروميت زدايي را به گوش جهانيان برساند.
قرآن با يادآوري دوران مشقت بار و سخت زندگي پيامبر اكرم (ص) به آن حضرت سفارش مي كند كه: "فاما اليتيم فلا تقهر واما السائل فلا تنهر؛ يتيم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران."
پيامبر اكرم (ص) در هنگام هجرت به مدينه نيز در مقابل فريادهاي دعوت ده ها نفر از اهالي مدينه، در زميني كه به يتيمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همان جا متمركز نمود كه بعد ها به مسجدالنبي و مركز حكومت اسلامي تبديل شد و تصميمات مهم جهان اسلام در همان جا اتخاذ شد.
از منظر قرآن كريم يكي از شاخصه هاي مهم ويژگي پيامبر اكرم (ص)، اخلاق زيبا و برخورد شفقت آميز با ديگران بود.
آن بزرگوار با داشتن اين خصلت ستودني توانست در طول 23 سال، دل هاي بسياري را به خود شيفته كرده و به صراط مستقيم هدايت نمايد، در حالي كه هيچ قدرت بشري توان چنين كار شگفتي را نداشت.
خداوند متعال اين عامل اساسي را چنين شرح مي دهد: "فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك؛ به بركت رحمت الهي در برخورد با مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده مي شدند."
اساسا بيانات ايشان اين موضوع متجلي است كه فلسفه بعثت براي تكميل مكارم اخلاق و اخلاقي زيستن است و مي فرمود: "انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ همانا من براي به سامان رساندن فضائل اخلاقي مبعوث شده ام."
ابراز محبت و مهرورزي آن حضرت نه تنها شامل دوستداران ايشان و اهل ايمان مي شود، بلكه مخالفين آن بزرگوار نيز از اخلاق نرم و شفقت آميز آن گرامي بهره مند بودند و اين سبب جذب آنان به سوي اسلام مي گرديد.
به همين دليل خداوند متعال پيامبر اكرم اش را تحسين كرده و فرمود: "وانك لعلي خلق عظيم؛ و يقينا تو داراي اخلاق عظيم و برجسته اي هستي".
قرآن كريم، موضع مسيحيان را نرم و ملايم توصيف مي كند، در حالي كه موضع مشركان و يهود نسبت به مسلمانان خشن بود: «يهود و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان، و مسيحيان را مهربان ترين آنها مي يابي. اين به خاطر اين است كه در ميان مسيحيان، كشيشان و راهب هايي است، و در برابر حق كبر نميورزند. وقتي آنچه را كه بر پيامبر نازل گرديده بشنوند، مي بيني كه اشك (شوق) مي ريزند، به خاطر حقي كه شناخته اند، مي گويند: خدايا ما را با شاهدان و گواهان بنويسيد.» (مائده: 82ـ83)
مسيحيان جزيرة العرب و مناطق ديگر، مثل شام، شيفته اسلام شدند و آن را از صميم دل پذيرفتند و آنهايي كه همچنان مسيحي باقي ماندند هيچ گاه از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان به تغيير عقيده و پذيرش آيين اسلام مجبور نشدند. همزيستي مسالمت آميز مسلمانان و مسيحيان به نحو بسيار بارز و آشكار بود. لحن خطاب قرآن و نامه هاي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) با مخاطبان مسيحي همراه با عطوفت و ملايمت بود. تعاليم حضرت مسيح(عليه السلام) در دعوت ياران خود به محبّت و بردباري تأثير فراواني در برخورد مسيحيان برجاي گذاشته بود. مسيحيان حبشه عدّه اي از مسلمانان را پناه دادند و از آنان در مقابل آزار و اذيّت كفّار قريش حمايت نمودند. وقتي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) گروه مهاجران نخستين را به حبشه گسيل مي داشتند از نجاشي به نيكي ياد كردند و فرمودند:
«ولو خرجتم الي ارض الحبشه فأنّ بها ملكاً لايظلم عنده احد و هي ارض صدق حتّي يجعل الّله لكم فرجاً ممّا انتم فيه»; اگر به سرزمين حبشه سفر كنيد در آنجا زمامداري وجود دارد كه نزد او كسي ستم نمي كند و آنجا خاك درستي و پاكي است و شما مي توانيد در آنجا به سر بريد تا خدا براي شما فرجي پيش آورد.
در نامه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به سران مسيحي، از جمله نجاشي، از حضرت مسيح(عليه السلام) و مادرش حضرت مريم(عليها السلام)به نيكي ياد شده است. پيامبر(صلي الله عليه وآله)در آخر نامه به عنوان خيرخواهي نسبت به او تأكيد مي كنند:
«وانّي ادعوك الي الّله عزّ و جلّ و قد بلغت و نصحت فاقبلوا نصحي; والسّلام علي من اتّبع الهدي»;همانا من تو را به سوي خداي بزرگ مي خوانم و من ابلاغ رسالت نموده و تو را نصيحت كردم، پس اندرز مرا بپذير; درود بر پيروان هدايت باد.
قبايل و دسته هاي مسيحيان در زمان حيات پيامبر(صلي الله عليه وآله) و پس از آن، پيوسته از حمايت آن حضرت و مسلمانان برخوردار بودند و مسلمانان بر اساس پيمان صلح كه با مسيحيان بسته بودند از منافع و حقوق آنان حمايت مي نمودند. تنها در زمان خليفه دوم، عمر، در سرزمين هاي اسلامي بجز زنان، اطفال و پيرمردان مسيحي، تعداد پانصد هزار نفر مسيحي زندگي مي كردند و در مصر، پانزده ميليون مسيحي در كمال آرامش و امنيت تحت حكومت مسلمانان بودند. پس از آنكه مسيحيان نجران از مباهله با پيامبر(صلي الله عليه وآله)به دليل عظمت شأن و مقام رسول اكرم و همراهانش(عليهم السلام) مأيوس شدند و گفتند كه محمّد و فرزندانش و علي(عليه السلام) شخصيت هاي وارسته اي هستند، صلح نامه اي با پيامبر(صلي الله عليه وآله)امضا كردند. طبق اين صلح نامه، در برابر پرداخت ماليات و خراج، مسيحيان نجران در انجام دستورات آيين خود از آزادي برخوردار بودند. در فرازي از اين صلح نامه آمده است:
«... و لنجران و حاشيتها جوار الّله و ذمة محّد النبي رسول اللّه علي اموالهم، و انفسهم، وملتهم، و غائبهم ، و شاهدهم، و عشيرتهم، و بيعهم و كل ماتحت ايديهم من قليل او كثير، لايغير اسقف من اسقفيته، ولا براهب من رهبانيته، و لاكاهن من كهانته...»; مردم مسيحي نجران و حاشيه آن در سايه خداوند و ذمّه محمّد رسول خدا مي باشند به اينكه دارايي، جان، دين، افراد غايب و حاضر، خانواده آنان و تجارت و آنچه از كم يا زياد در اختيار دارند، همه محفوظ و در امان است; هيچ اسقف يا راهب يا كاهني از آنان، از مقام خود عزل نمي شود و به آنان اهانتي نخواهد شد.
بر اساس اين صلح نامه، روشن مي شود كه حكومت اسلامي مانند قدرت هاي زورگو نمي باشد كه از ضعف و بيچارگي طرف مقابل سوء استفاده نمايد، بلكه در تمام لحظات روح مسالمت آميز، دادگري و اصول انساني را در نظر مي گيرد.